دل و زبانم یکی کن
تا فرشتگانت به چشم منافق نگاهم نکنند!
خواستم قلمم را بشکنم
نگاهم به دستم افتاد
نیت کرده ام بشکنم این دست را
که برای رضای تو نمی نویسد!
همه بت ها را شکستی الا بت بزرگ
تبر را بر دوشش نهادی
ای کاش آن را هم شکسته بودی
از آن روز تبری روی شانه ام سنگینی می کند...