پاییز گناه

 خدایا

کاش پاییز

گناهانم فرا رسد

خسته ام

از این همه

ماندن بهار!

نیمۀ دوم

دنیا
یک نیمه
زندگی با خدا بود
و با سوت مرگ
آغازمی شود
نیمۀ دوم

هیس!

 آرام

خدا گفت:

هیس!

بخواب...

تا قیامت

کمی استراحت کن!

شاید مرگ

به همین سادگی ها باشد

حساب قبلی ها

خدایا

کمی دست نگه دار

از این همه

دادن های بی حساب!

بگذار حساب قبلی ها را

با تو صفر کنم!

استعمار یا عشق؟

عملیات های تروریستی ات
در دل بحران زده ام
عشق نام گرفت!
تا بیاموزد نسلی
استعمار
که شاخ و دم
ندارد!



راستی
اگر عشق بود
این همه...!
چرا خدا هم
بین کشته های
دلم افتاده است؟!

انتقام خدا

شاید این

انتقام خدا بود

دوست داشتن کسی

که نباید دوستش داشت

گنهکاری توبه شکن

تمام نقش ها
را امتحان کردم
ولی نشد
چاره ایی دیگر نماند برایم
انگار برای بازی
در این نقش
مرا آفریده اند
"گنهکاری توبه شکن"

فریاد انالحق

مَنْ عَرَفَ نفسَه
فقد عَرَفَ ربَّه
اگر فریاد انالحق نیست
پس چیست؟!
مرا به کفر نخوان یارب...
من نزده می رقصم!

پنج شهید

از فروع دین زدیم
تا مساوی شوند
با اصولش!


به دست ما شدند
پنج شهید
"خمس
زکات
نهی از منکر
امر به معروف و
تبری"

کامل

خدایا
حق بده
فکر کامل شدن را
از سرم بیرون کنم
تاریخ می گوید
هر که کامل شده است را
از سر راه برداشته ایی!