معنای استغفار

استغفار
یادآور
من هیچ و
همه چیز
خدا بودن است

راز بلا!

بلا نعمت است یعنی!

آخرین باری که

نماز را اهسته خواندم و طولانی

کمرم درد می کرد!

در و تخته

من قابل ترحم و

تو انتهای رحم

خوب جور کرده ایی

در و تخته را خدا...

بدترین خاطره

کشتن حسین
 آن هم،آنگونه
بی دلیل نبود!
کوفیان میخواستند
بدترین خاطره خدا را
رقم بزنند!

گناه من

خدایا

گاهی گناه کردم

تا شاید دلت

بسوزد برای من

خرت وپرت!

تشییع جنازۀ من است

روی دست اقوام وآشناها

دارم می روم خانه بخت!

و حسی می گوید

شده ام جهیزیه!

شبیه خرت وپرت های

دختری دم بخت!

سجده هایم

سجده به پیشانی ات افتاد

تا شاید از سجده هایم خجالتی

اما نه، خیلی وقت است

ککم نمی گزد

خدایا!

دل نیل

باید از نیل بپرسم
تا بیاموزم چگونه
شکافته می شود دل
برای حجت خدا

نرسیدن ها

از بعد تو
نرسیدن را
بیش از رسیدن
عاشق هستم

تو به کوفه نرسیدی و
رسیدی به خدا، حسین!


رسیدن یعنی همین
نرسیدن ها برای خدا...!

پتۀ اصلاح طلبان

و خدا این گونه

سالهای پیش

پتۀ اصلاح طلبان را

 روی آب ریخت!

«وَ اِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فی الْاَرْضِ

قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون.

اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون.»

 بقره، 11