عین لام

یعنی آخرشی

بابا تو دیگه کی هستی !عین لام:کی هستم؟

چو رسی به کوه سیناارنی مگوی و بگذرکه نیارزد این تمنابه جواب لن ترانی ..../

سلامتو شهرتون اینجوریه.....شما هم اینجورید؟

عمرش را گذاشتتا به گنجبرسدو رسیداما دو دستی به آن چسبیدهو خرج نمی کندمثل علم تو!!!سلام،سلامم...شرح حال خودتونه این نوشته خودتون...چرا نمیگید درست وحسابیچطور می نویسید؟؟؟عین لام:ایطور

خیلی جالب بود حاجی

سلام شیخاز اون پستت بوی خداحافظی میومدمن کاری ندارم چرا ولی اگررفتی نفر دوم من میرم

سلام.یادتون هست نوشته بودین مناجات ها تون رو اینجا بنویسید؟من ننوشتم.مدت هاست که زبان مناجاتم لال شده.چشمه اشکم خشک..سخت درد مندم و دلم می خواهد خدا دست هایش را یک بار بیاورد پایین و بگذارد روی سر بی کسم.من هم خیلی دوست دارم با دو چشمم ببینم.من هم دیگر باور ندارم جز دستش هیچ چیز را.بهانه های الا باسبابها برای کودکان.من،عقلم به چشمم است.درونم آتشی شعله ور است که آخرش خاکستر ترم می کند.عقل من به چشمم است.دلم پر از درد.خواسته من این است:خودِ دست های خدا.خودِ حرف هایش.بهش می گویید؟

کملا" درسته !

خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! دکترعلی شریعتیوخدایی که دراین نزدیکیست؟؟؟