می خواستند صدای حسین
به خدایش نرسد!!!
جنگ بر روی چادر
آغازش کربلا بود
دشمن می خواهد
چادر از سر
زنان حسینی بردارد...
اولین هسته مقاومت تشکیل می شود
به فرماندهی
زینب.
گفته اند
تا آن روز که آمد بالای سر علی اکبر ...
کسی صدای گریه ی حسین را بلند نشنیده بود...
خواستم بگویم صدای گریه ی خدا را...
حسین را رها کردند...
و من از خود هر روز میپرسم
در "بی حسین" بودن چه بود مگر
که در "با حسین" بودن نبود؟!
و هنوز جوابی جز "هوی و هوس" نیافته ام...
خیلی از این بی اصل و نسب ها
امده بودن کربلا
تا به دست تو کشته شوند حسین...
افتخاری بود برایشان
که مقتولت باشند.
ناامیدی
اولین بار حسین را
وقتی زیارت کرد...
که تو راهی میدان شد علی...
برای من همین بس
دهانم یکبار بوی تو را بگیرد!!
پی نوشت:
حسین جان
علی اکبری مرا ببوس..
من عشق را زیر آفتاب سوزان کربلا یافتم نه زیر باران!!
پی نوشت:
قابل توجه او که گفت
عشق را زیر باران باید جست!
عقل معاش "شمر" است و
حسین عشق!
نگذاریم این عقل
بار دیگر به سینه عشق
پا بگذارد!
آخرین نظرات
-
۲۸ مرداد ۰۳، ۱۲:۲۷ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام ایام به کام دعوت می کنم برای ...
-
۶ مرداد ۰۳، ۱۴:۰۳ - ناشناسدهانشان شکسته باد .....
-
۲۷ تیر ۰۳، ۰۹:۴۹ - میرزا مهدیاحسنت
-
۲۸ خرداد ۰۳، ۱۵:۵۱ - هیپنو تیکاز او کنار بکشی الزاما زهیر خواهی شد؟!
-
۱۱ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریجناب لاری زاده سلام روزه داریتون ...
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۵:۴۲ - ماه زدهیه موسیقی می تونه برای یه نفر حلال باشه برای یه نفر حرام
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۰:۲۰ - عسلسلام خوبه که
-
۱۳ اسفند ۰۲، ۲۰:۰۳ - ماه زدهشاید ایستگاه صلواتی اون صادقانه تر ...
-
۱۹ بهمن ۰۲، ۱۹:۳۵ - أنارستان ...تازه آدم میفهمه همه ی اون زخم ها و ناروها ارزشش رو داشت
-
۲۷ آذر ۰۲، ۰۴:۵۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام نوشته های کوتاهتان را ...