در سلام بر تو
دست را بر سینه می گذاریم
تا قلب از جایش کنده نشود!!!
در سلام بر تو
دست را بر سینه می گذاریم
تا قلب از جایش کنده نشود!!!
زل زده اند به اهل بیت حسین
حق می دهم به کوفیان
تا به حال شنیده بودند
لم یلد ولم یولد!!
شد قلم موی خدا تازه!!
تو می گویی رقص نیزه!!
حقاً رنگ آمیزی هستی است!
باور نداری از غروب بپرس!!
یعقوب بینا می شود اما
نه با پیراهن یوسف...
بر لبانش نام حسین جاری شده...!
سند:
بحارالانوار، ج 12، ص 260.
بهترین قربانیان خود را
کربلا بیاورند
حسین علی اکبر آورد
کوفیان حسادت کردند!!
و قصه هابیل و قابیل تکرار شد!
مرا از شهرالله
بیرون انداختند
سینه خیز
خود را
به شهرالحسین
خواهم رساند!
خواست جلویشان را بگیرد قاسم
که خودش را انداخت
زیر پای مرکبها،