از غریبی ات..
پس برایت می نویسم
روضه ای مکتوب
کاش این دست شکسته بود و
این چشم نابینا...
تا در تاریخ نمی دیدم
که آن کوفی
به شکرانه کشتن تو با لب تشنه
نام شتر آبکش خود را "ح س ی ن" می گذارد
از غریبی ات..
پس برایت می نویسم
روضه ای مکتوب
کاش این دست شکسته بود و
این چشم نابینا...
تا در تاریخ نمی دیدم
که آن کوفی
به شکرانه کشتن تو با لب تشنه
نام شتر آبکش خود را "ح س ی ن" می گذارد
حسین دم جان دادن
سرشان را به روی دامن می گذارد
در میدان رفتند از هم سبقت می گرفتند.
شاید علت این است که
تا قیامت این صحنه دست نخورده باقی بماند
همه ببینند و یاد بگیرند
چگونه یک تنه به قلب دشمن می زند
برای یاری امام زمانش...
تا دشمن به کشته آنها هم توهین نکند...
این همان مدیریت حسین است
که چنین فداییانی را تربیت می کند..
از اینجا شروع می کنم
که مشک عباس خالی نبود
وقتی عازم شریعه می شد...
مشک را پر کرده بود از محبت حسین
تا عالمی را سیراب کند.
این را از اشتیاق بهشت فهمیدم به تو...
وقتی گرد حسین حلقه می زنی
در محشر...
بعد هیات برو سینه بزن...
خندیدم گفتم چه بامزه
پس باید به مریض بگیم اول سالم شو
بعد برو پیش دکتر
عاشقانه سر میدهد:
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه ...
فقط با خطبه های خواهرودخترشهید
می شود شام را فتح کرد...
پس چنین کرد.
و علی اصحاب الحسین ...
یا خودت را لعن می کنی؟
ولعن الله آل زیاد...