وارد کوفه شد
همه به استقبالش رفتند...
"صل علی محمد پور پیمبر آمد"
"حسین حسین شعارماست شهادت افتخار ماست"
"ما اهل کوفه هستیم،از عشق حیدر مستیم"
به قصر که رسید
نقاب را برداشت
ابن زیاد...
وارد کوفه شد
همه به استقبالش رفتند...
"صل علی محمد پور پیمبر آمد"
"حسین حسین شعارماست شهادت افتخار ماست"
"ما اهل کوفه هستیم،از عشق حیدر مستیم"
به قصر که رسید
نقاب را برداشت
ابن زیاد...
در یاری حسین...
شش ماهه ،منبرش شده دستان حسین...
از بسم الله گریه تا...
سپاه کوفه سراپا گوش این بار...
با خطبه ی گریه!!
و لبخندی خونی
بخش پایانی خطبه...
صله کوفیان شده بود تیری سه پر
تیری سه سر...
یا حسین
فرزندان وهب نیز از تو می گویند:
" اگر امام حسین (ع) به ما تعلق داشت در هر قسمت زمین برایش یک پرچم و مناره برافراشته می کردیم و مردم را به مسیحیت دعوت می کردیم"
به حیات جاودان رسید
چیست؟
از خود پرسیدم
و جواب شنیدم
شاید او تنها پیامبری بود که وقت گریه بر حسین
نوشید اشک را
چون طاقت نداشتند ببینند
با این همه ظلم و نامردی
هنوز دل حسین برایشان می سوزد...
و هنوز در قلبش شوق هدایتشان جاری است...
اسلام را نجات ندادند
حیات اسلام به سجاده هایی بود
که ظهرعاشورا در میدان نبرد و جهاد
روی به روی دیدگان همه پهن شدند.
فقط مسجد فقط و فقط.
گفتم حسینیه یعنی خانه حسین
خانه حسن
خانه زهرا
خانه علی
و چقدر این جمله آشناست
خاطرات تلخ مدینه
همین جمله را گفتند آنان که آتش زدند خانه حسین را
حسینیه را
گفتند مسجد بس است!!!!!
هیزم بیاورید...
و عجیب اینجاست
که هنوز که هنوز است پشت درب این خانه
زهرا سینه سپر کرده است...
چرا من سپر نکنم سینه را؟
بعد کشته شدن حسین
باید این داستان سینه به سینه نقل می شد...
ولی باورش سخت بود برهمگان
چگونه ممکن است پسررسول خدا اینگونه
نه نه امکان ندارد.
و این کاروان اسرا بود که
کربلا را از فراموشی، تحریف و افسانه شدن نجات داد.
و دشمن با دست خود آتش کربلا را روشن نگه داشت تا قیام قیامت.