که آب را کمی بالا آورد،
گویا زمان متوقف شده باشد
همه محو و مات!!
پلک نمی زنند
تا این صحنه ی باشکوه از دستشان نرود
و من آن حوالی
نسیم را می بینیم
که فوت می کند آب را
تا خنک بنوشد عباس...
که آب را کمی بالا آورد،
گویا زمان متوقف شده باشد
همه محو و مات!!
پلک نمی زنند
تا این صحنه ی باشکوه از دستشان نرود
و من آن حوالی
نسیم را می بینیم
که فوت می کند آب را
تا خنک بنوشد عباس...
این چه وقت گریه کردن است؟!!
مگر نمی دانی اشک توآب شش ماهه است!!؟
برای عباس اشک ریختی و
اشک عباس را در آوردی!
"باشد می روی برو
اما برای بچه ها
کمی اب!"
این بهترین ایده بود
برای دوباره دیدن عباس
ایده ایی که جواب نداد!
نعمت عباس را
حسین چگونه ادا کند؟!"
نمی دانم شاید این
از مناجاتهای حسین بوده است
در شب عاشورا !
از هر کس چیزی را
از عباس اول دستانش را
بعد چشمانش را
مکثی کرد!
دلش نیامد
سرش را هم نَبَرَد...!