گاهی در آیینه
می پرسم از خود
"نکند دجال یعنی من...؟"
نیامدنت بد جور
ناجور کرده
مرا
زل می زنم
به رکن و مقام...
خدایا
کاش پاییز
گناهانم فرا رسد
خسته ام
از این همه
ماندن بهار!
"خواست بخورد آب"
تهمتی است
که کوفیان
به عباس بستند!
باید از او
بپرسیم
سقا چه گفت
در گوشش...؟
از بس مقام گریه کنان تو عالی است
حتی خودت برای خودت گریه می کنی...