دلم را اندختم جلوی
این گربۀ سیاه سر کوچه
با اکراه گازی گرفت و
کمی بالا و
تب و لرزه و بعد تمام
از گربه های همسایه شنیده ام
برده اند جایی چالش کند!
و من خوشحال
که دیگر از فردا
دل به کسی
نخواهم داد....
۲۸ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۲۷
۱
۱
عین لام
دنیا
یک نیمه
زندگی با خدا بود
و با سوت مرگ
آغازمی شود
نیمۀ دوم
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۱۷
۷
۰
عین لام
با سنگ
سرت را نشانه گرفتند
تا به همه بگویند
"دیدید حسین
سرش به سنگ خورد!"
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۶
۴
۰
عین لام
آرام
خدا گفت:
هیس!
بخواب...
تا قیامت
کمی استراحت کن!
شاید مرگ
به همین سادگی ها باشد
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۱
۴
۰
عین لام
خدایا
کمی دست نگه دار
از این همه
دادن های بی حساب!
بگذار حساب قبلی ها را
با تو صفر کنم!
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۳
۵
۰
عین لام
عملیات های تروریستی ات
در دل بحران زده ام
عشق نام گرفت!
تا بیاموزد نسلی
استعمار
که شاخ و دم
ندارد!
راستی
اگر عشق بود
این همه...!
چرا خدا هم
بین کشته های
دلم افتاده است؟!
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۸
۲
۰
عین لام
شاید این
انتقام خدا بود
دوست داشتن کسی
که نباید دوستش داشت
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۴۵
۳
۰
عین لام

باید راه عشق را نشانمان بدهی/تا گم نشویم/در کوچه پس کوچه های عقلانیت!
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۱۳
۷
۰
عین لام
تمام نقش ها
را امتحان کردم
ولی نشد
چاره ایی دیگر نماند برایم
انگار برای بازی
در این نقش
مرا آفریده اند
"گنهکاری توبه شکن"
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۲۹
۱
۰
عین لام
مَنْ عَرَفَ نفسَه
فقد عَرَفَ ربَّه
اگر فریاد انالحق نیست
پس چیست؟!
مرا به کفر نخوان یارب...
من نزده می رقصم!
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۵
۶
۰
عین لام