همه خندیدند
کاش می فهمیدند
حسین دارد
غصه ی آنان را می خورد!
انها که اشک ندارند
با دست چشمانشان را می گیرند!!
حکماً از خجالت است!
شاید می خواهند کسی
آنها را نشناسد!!
در سلام بر تو
دست را بر سینه می گذاریم
تا قلب از جایش کنده نشود!!!
شد قلم موی خدا تازه!!
تو می گویی رقص نیزه!!
حقاً رنگ آمیزی هستی است!
باور نداری از غروب بپرس!!