یعقوب بینا می شود اما
نه با پیراهن یوسف...
بر لبانش نام حسین جاری شده...!
سند:
بحارالانوار، ج 12، ص 260.
یعقوب بینا می شود اما
نه با پیراهن یوسف...
بر لبانش نام حسین جاری شده...!
سند:
بحارالانوار، ج 12، ص 260.
بهترین قربانیان خود را
کربلا بیاورند
حسین علی اکبر آورد
کوفیان حسادت کردند!!
و قصه هابیل و قابیل تکرار شد!
مرا از شهرالله
بیرون انداختند
سینه خیز
خود را
به شهرالحسین
خواهم رساند!
خواست جلویشان را بگیرد قاسم
که خودش را انداخت
زیر پای مرکبها،
سر درد عجیبی سراغم می آید
گمانم از "عمود آهن" باشد!
کعبه در چنگ آل سعود
دل در چنگ آل نفس و شیطان
ببین حسین جان که
فقط "کربلا" مانده برایم!!
این بنده ی همیشه شاکی را
راضی بگردان!
و ذره ایی ز رضای حسین
به ما بچشان!