دستان عباس

دست برنداشت از حسین

دستانش را برداشتند کوفیان!

راز بازگشت

انا لله و انا الیه راجعون

این راز بازگشت علی اکبر

از میدان بود

پناه مشک

مشک وقتی

به تو پناهنده شد

گفتی "دست می دهم

اما از دستت نه!

پناه همه بود عباس

حتی مشک...

ریشه در خیبر

دستان تو
ریشه در خیبر داشتند
شمشیر هم
فهمیده بود
حریفت نمی شود
برای همین پا به میدان گذاشت
تبر و گرز آهنین

در آغوشت

حسود بودن و
تاب نداشتن
شش ماهه را
در آغوشت ببینند!

انتهای کفران نعمت

کوفیان در عاشورا
تصویری از انتهای کفران نعمت و
ناسپاسی را
به تصویر کشیدند

بیکاری!

بعضی فقط امدند کربلا

تا در کوفه بیکار نباشند!

آری

بیکاری

انقدر خطر دارد

که روبروی امام هم

قد علم کنی!

یعنی مسلمانها

حسین امده بود
کربلا بگوید
بس است
این همه
یدک کشیدن
نام اسلام و مسلمانی!
این همه تظاهر و ادا...
و  او این را ثابت کرد
با ریختن خونش
به دست
یعنی مسلمانها

سلاح عباس

از تیر پرسیدم
در چشمت چه می کند
با شرمندگی پاسخ داد
"سلاح عباس
چشمانش بود
و این را کوفیان
خوب فهمیده بودند"

دشمنی با حسین

می خواستند

خدا آدم حسابشان کند

با تو دشمنی کردند حسین...

یک دنیا کمبود بودن و

چشم نداشتند

ببینند بودنت را