محله ای است
با نام «دروازه ی کوفهـ»
زندان جدید و آخــر امام!
حسی می گوید
همین نـامها ، کار امام را ساخت
"دروازه"،"سر"،"کوفه"،"زندان"،"عمه"
محله ای است
با نام «دروازه ی کوفهـ»
زندان جدید و آخــر امام!
حسی می گوید
همین نـامها ، کار امام را ساخت
"دروازه"،"سر"،"کوفه"،"زندان"،"عمه"
به زنجیر بسته بودن گردنش را
شده بود خود زین العابدین
همه جا می پیچد...
"هفتم ما،قائم ماست اگر خدا خواهد!"
و افشای این راز یعنی امضای قتل امام
سند:
به نقل از بحار الانوار، ج 48، ص 291.
زدم زیر گریه...
می دانستم این یعنی وداع...
سه روز بعد
حکم تبعیدش از مدینه را
هارون صادر کرد.
که در آب افتاد.
کشتی را روی سرش گذاشت...
لحظاتی بعد
همه دیدند آب آنقدر پایین آمد...
تا النگو روی زمین پیدا شد.
نفس کسی بالا نمی امد
گویا کشتی سواری می کرده اند
وسط کویر...!!
امام با آرامش گفت:
" ملوانی
نمی خواهد النگو را بالا بیاورد؟"
می گفت آرام باشید
لطف خدا بوده!!
منبع:
روضه کافى : ج 8، ص 168، ح 232.
گفت "پیش آن درخت برو
بگو امامت صدایت می کند"
با خود گفتم یعنی دارد مرا دست می اندازد؟!
تا درخت را خطاب قرار دادم
دیدم با ریشه از خاک بیرون آمد
و خود را به موسی بن جعفر رساند!
برای تو ریختیم
منت هم سرت گذاشتیم حسین
این اشک چه قابل داشت؟!
سوال نپرسیده
جوابت را می داد.
امام می گفت
"هرسوالی دارید
از پسرم بپرسید..."
برای همین بزرگان مدینه
بیرون مکتب خانه منتظر می نشستند
تا بیرون بیایید
موسی بن جعفر!
گفت "بعد از من او امام است...
سلامش نمی کنی؟"
بعد از جواب رسایش
شنیدم طفل گفت:
نام دخترت را که دیروز به دنیا امده، عوض کن!
خدا متنفر است از نام حُمیرا
امام بهت مرا که دید فرمود
"حرف مولایت موسی بن جعفر را
گوش کن"