در روضه ات چراغ ها راخاموش کردیم
یعنی دلزده ایم از این نورهای مصنوعی!بر ما بتاب!
ای حقیقت نور!
در روضه ات چراغ ها راخاموش کردیم
یعنی دلزده ایم از این نورهای مصنوعی!بر ما بتاب!
ای حقیقت نور!
آنقدر که به خنده می گفتند
"اینجا را ببینید
حسین بال در اورده است...
گویا می خواهد پرواز کند
تا جهنم پیش بابایش"
و بلند بلند می خندیدند
و باد همچنان تکان می داد پَر "تیرها" را
می گفت "به خدا قسم از نزد کسی آمده ام
که با مادر،خواهر ودخترش آمیزش می کند!"
پی نوشت:
الغدیر ج 10 ص 255
افتخار می کنیم به زنان قبیله یمان
چرا که هر کدامشان نذر کرده بود
"حسین" کشته شود!!!
10 شتر قربانی کنند...
با گریه می گفت
عاق کرده اند مرا پدرومادرم
و نامم را "علی" گذاشته اند....!
چرا که قسم خورده بودند
به آتش بکشند او را...
پی نوشت:
برای همین
وقتی دستشان به علی نرسید...
کربلا کینه هایشان را بالا آوردند...
حالا نوبت به رنگ زدن خدا می رسد
از بین رنگها انتخاب می کند
سرخی را برای محاسن حسین
و سفیدی را برای موی زینب
کسی ندیده بودش...
تا آن روز، روز دهم
فقط وصف زینب
را شنیده بودند....