لبهایت جام...
شهادت بدهد این را
علی اکبرت...
لبهایت جام...
شهادت بدهد این را
علی اکبرت...
آمدند خانه ی حسین
گفتند"نشانه ای می خواهیم برای اثبات امامت تو!!"
گفت "پدرم علی را که می شناسید؟"
گفتند "آری،خدایش بیامرزد"
پرده ی اتاق را کنار زد
همه دیدند در اتاق نشسته،
علی بن ابیطالب!!!
بذر شومی که در سقیفه کاشتند
می شود کربلا
نمی بینی مگر
با داس، سراغ سرها امده اند!!!
سپاه کوفه را می شکافد...
و مرور می کنند یهودیان
خاطرات عبور از نیل را....
کوفیان گفتند "محمد است"
یهودیان صدایش زدند" موسی.."
و قاتلین حسین/ شمشیر را...
گفتند "ببینید سالم است
و هیچ جای شمشیرو نیزه ای نیست بر آن"
جگرش اما از زهر
علی اکبری شده بود!
سرکی بکشد هارون
پرسید "آن لباس چیست آن گوشه افتاده"
گفتند "موسی بن جعفر
به سجده افتاده است"