مثل این شبهای من
و نیشخندهایت بدتر از نیش عقرب...
مثل این روزهای تو
حق داشت
لگدمال کند
این دل خشتی را...
عجیب نیست اما
از کسی که خود را از یاد برده...
درختی دیدم
نخی آویزان از شاخه هایش...
و باد آن را به این سو، آن سو می برد
پرسیدم این چیست؟
ندا آمد
دل توست.
که از کینه ات می ترسم.
گفت از تو نشانه ای نباشد.