این اخم هایت

من غزه ام

این اخم هایت

صهیونیستی است!

منزوی من

می دانم
تو اوج تنهایی را
در جمع چشیدی
و لاک خودت را
مرتعی امن دیدی
برای چریدن در خیالاتت...
ولی با این همه
تو هنوز هم یگانه منزوی
دوست داشتنی منی
می دانی؟

تو یقینی

کشف کردم
از چه جنس بوده این عشق
تو یقینی عزیزم
کی به یقین خواهم رسید؟!

فصل های عشق

عشق اولش تابستان است
اگر شانس داشته باشی
کمی بهار را هم می چشی
و بعد بلافاصله پاییز اغاز می شود
و در نهایت تا بی نهایت
زمستان است زمستان.

کمی هیجان

کدام عزیزم و عشقم لامصب؟
من برایت پارک شهربازی بودم
فقط کمی هیجان می خواستی!

"مفاتیح الجنان" من

هر بار دیدنت

یک دعای "افتتاح" است

از چشمهایت "مجیر"  می خوانم!

 "ندبه" های فراق را

نه هر جمعه صبح

که هر لحظه سر میدهم!

شبهای جمعه نه

هرشب که نیستی

برای من "دعای کمیل" است!

و قهر کردنت صدها "زیارت عاشورا"

با صد لعن و صدسلام!

قبل لمس کردنت

"جوشن کبیر"ی واجب است

تمام این درد دلها

"خمس عشر" است و

پیشت اعتراف کردن

خالق"ابوحمزه" هاست

با این تعابیر بازمی گویی

"مفاتیح الجنان" من نیستی؟!

کاخ ارزوها

تو کاخ ارزوهایم و
سرنوشتت
خراب شدن
بر سرم!

فقط برای خدا!

کسی نگفت

فقط خدا!

غیر خدا را

دوست داشته باش

ولی فقط برای خدا!

زودتر غریبه

زود اشنا شدیم و

زودتر غریبه!

فکرم را نکن

فکرت را نمی کنم!

لااقل نفرین

از دعاهایت

که چیزی نصیبم نشد

لااقل نفرینی!