چندین سال باید موسایی خون دل بخورد
تا توحیدی پا بگیرد
و ظرف چند روز
یکی چون سامری
همه ی کاسه کوزه ها را بهم می ریزد!!!
چندین سال باید موسایی خون دل بخورد
تا توحیدی پا بگیرد
و ظرف چند روز
یکی چون سامری
همه ی کاسه کوزه ها را بهم می ریزد!!!
اگر انداختمت در چاه
دلگیر نشو
می خواستم
عزیز مصری شوی برای خودت...
بیهوش و غرق خون
افتاده بود روی زمین
تا چشمانش را باز کرد گفت:
"خدایا نمی دانند این قوم، هدایتشان کن!"
جرمش این بود نوح
یکتا پرستی
فقط همین!
وارد بهشت شد.
و هنوز آفتاب غروب نکرده گفتند
"بفرمایید بیرون
با شما هستم
ادم جان!"
...پی نوشت:
علل الشرایع و تفسیر على بن ابراهیم قمى
حسابی دل تنگ شده بودند برای آن روزها...
روزهایی که باخوبی وخوشی،همه باهم زندگی می کردند
روزهایی که حتی گوسفندان در کنار گرگ ها خوش بودند!!!
یا خلیل!
می گویی برایم از بهترین خاطره زندگی ات؟
گفت
خوش آن روز که در آتش بودیم.
همه ی مردم هیزم آوردند
تا ابراهیم را بسوزانند.
خاکسترش به دریا می ریزد
حالا آمده اند کنار دریا
برای تبرک از آب می خورند
عجب موجوداتی هستند این بنی اسرائیل.