سر کشیدن جامی شراب بود...
خدا به داد "زینب" برسد در شام!
سر کشیدن جامی شراب بود...
خدا به داد "زینب" برسد در شام!
در حال نماز بود
انهم کنار مزار جدش محمد...
ریختند سرش...
راوی گفت
"بر زمین می کشیدن امام را"
محله ای است
با نام «دروازه ی کوفهـ»
زندان جدید و آخــر امام!
حسی می گوید
همین نـامها ، کار امام را ساخت
"دروازه"،"سر"،"کوفه"،"زندان"،"عمه"
به زنجیر بسته بودن گردنش را
شده بود خود زین العابدین
در روضه ات چراغ ها راخاموش کردیم
یعنی دلزده ایم از این نورهای مصنوعی!بر ما بتاب!
ای حقیقت نور!
آنقدر که به خنده می گفتند
"اینجا را ببینید
حسین بال در اورده است...
گویا می خواهد پرواز کند
تا جهنم پیش بابایش"
و بلند بلند می خندیدند
و باد همچنان تکان می داد پَر "تیرها" را
افتخار می کنیم به زنان قبیله یمان
چرا که هر کدامشان نذر کرده بود
"حسین" کشته شود!!!
10 شتر قربانی کنند...
چرا که قسم خورده بودند
به آتش بکشند او را...
پی نوشت:
برای همین
وقتی دستشان به علی نرسید...
کربلا کینه هایشان را بالا آوردند...
بذر شومی که در سقیفه کاشتند
می شود کربلا
نمی بینی مگر
با داس، سراغ سرها امده اند!!!