با همان تیرهای آلوده..
بعد ...
باخود می گفت
"چه خوب شد
حالا حسین، کمی شبیه
حسن شده"
با همان تیرهای آلوده..
بعد ...
باخود می گفت
"چه خوب شد
حالا حسین، کمی شبیه
حسن شده"
تیر را در آب زدند
بعد به گلویش...
"کاش بالم شکسته بود...
چگونه بگویم به محمد
که حسینش را...
اهل اسمان مذبوح
اهل زمین مقتول
صدا می کنند!
"بوسه بر گلوی شش ماهه "
مسابقه ای بود که
از حسین سبقت گرفت تیر سه شعبه!!
پایشان خون تو ریخته می شود...
میوه و ثمرشان "سر" است...
میوه های رسیده ایی
که چیده می شوند با سنگ
سناریویی دگر باید نوشت...
بعد از بوسه بر لبهایت...
رقیه جان می سپارد
بعید نیست
از این قوم
لبهایت را زهرآلود کرده باشند...!!