عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روضه» ثبت شده است

انار سرخ


بعد از آنکه با انار مسمومت کردند...

انار به خون نشست و سرخ شد!!

۰۴ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۵۱ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین لام

مظلوم

شب که می شد متوکل

 آروغهایش بوی گند شراب می گرفت

دلقکش را فرا می خواند

"بیا اینجا بخندانمان

کمی برایم

ادای "علی بن محمد" را در بیاور "


۰۴ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۴۵ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین لام

بخوان حسین

برایش گفته بودند

قرآن خوانده ای سر به نی...

از خشم دهانش کف کرده بود

فریاد می زد

"دروغ است دروغ

اینها افسانه هایی  است که علوی ها ساخته اند

به شما ثابت خواهم کرد

خیزرانم کجاست؟"

چنین شد

که خیزران به لب و دهانش می زد

با حرص خوردن می گفت

"بخوان حسین

بخوان..."

۰۱ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۵۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

مهمان

داشت غذا می خورد پسر مرجانه...

که سر را اوردند!

با خنده می گفت:

"بفرما

حسین

از خودت پذیرایی کن"


۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

فهم

هل من ناصرت یعنی "کسی نیست تا

حرف مرا به این جماعت بفهماند..."

حسین کشته کج فهمی و نفهمی هاست...

۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

پرچم

تاریخ پرچم باز می گردد

به پس از آن ده سوار

که تاختند بر جسم شریفت...

چنان که باد هم تکان می دهد تو را...

۲۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

دخترشهید

دو دختر شهید،

زیر پای  اسبان شهید می شوند...

از نام پدرشان ،می پرسی

در جواب می شنوی

"حسن"


منبع:

معالی السبطین ص 52و 53

۲۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

انتقام

بستگان و نزدیکان اهل کوفه

انتقام کشته هایشان را بدجور گرفتند

از زن و بچه ی حسین

۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

غروب

می دانی چرا دم غروب دلت می گیرد...

***

 غروب بود، به اسیری گرفتند دختران حسین را

۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۱۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

تبرک

وقتی خون جاری شد زسینه ات

تبرکی آن را به  محاسن کشیدی

چرا که خدا خونش را 

به امانت گذاشته، در رگ های تو حسین جان




۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام