تیر
مشک و
تیر
سینه و
تیر
چشم!
سر را
گذاشت
تیر
برای
عمودِ آهن
تا صبح
همه نماز خواندند
ولی تو نمازت
پاسداری از
خیمۀ زینب بود
عمود آمد
تا پینه های
پیشانی ات را
محو کند
اینان عمری به همه گفته بودند
پسران علی هم
مثل پدرشان
بی نمازند...
در "عشق را
زیر باران باید جست"
تیرش جا افتاده است!
یعنی زیر باران تیر....
عباس شهادت دهد!
این را فهمیده ام
از 4 هزار کماندار کوفی
نزدیک شدن به تو
محال بود عباس
نمایشگاهی از تو
درست کردند کوفیان...
فقط و فقط برای حسین!
مشک/دست/دست/چشم/خون
و سری/افناده این سو
از عمود آهن...
یک دنیا خجالت/قول/آب/سکینه
و انتظار رباب و عطش شش ماهه/
به امان نامۀ دیروز
این روزها می گویند
صلح و سازش و
راه برون رفت از مشکلات!
ولی تا خون عباس
در رگهای انقلاب می جوشد
امان نامه ها پاره می شوند،پاره...
بس عبوس بود
مقابل دشمنان خدا
عباس نام گرفت
تا بفهماند ما را
دیپلماسی عاشورا
قهقه و خنده با
یزیدیان زمان
نیست...