حق تقدم

عباس می آموزد

همیشه تقدم

با امام است

حتی در

آب

حیاتی ترین

مادۀ حیات...

و من

العفو تا کی سر دهم

تا خدا راضی شود

از این همه خود را

بر تو ترجیح دادن ها؟!

جنگ آب...؟!

در شریعه

لب به آب نزدی

تا جهانیان بفهمند

عاشورا جنگ بر سر آب نبود

فقط و فقط 

خدا و خدا

دل کندن

دل کندن از تو
سخت بود عباس...
دستهایت را
رها نکردند
کوفیان

دق مرگی کوفیان

دق مرگ کردی
 کوفیان را
با مشک
که رفتی میدان
دوزاریشان افتاد
که حتی آدم
حسابشان نکرده ایی
برای جنگ!

در گوش آب...

"خواست بخورد آب"
تهمتی است
که کوفیان
به عباس بستند!
باید از او
بپرسیم
سقا چه گفت
در گوشش...؟

عباسی شدن

حسین
می خواست
نشانمان دهد عباس را
و الا  در خیمه ها
خبری از تشنگی نبود!

راز بی دستی

مشک که پر شد
با خوشحالی گفت
" خب!
با شما دیگر کاری ندارم
مرخصید"
واین گونه
بی دست شد عباس

پناه مشک

مشک وقتی

به تو پناهنده شد

گفتی "دست می دهم

اما از دستت نه!

پناه همه بود عباس

حتی مشک...

ریشه در خیبر

دستان تو
ریشه در خیبر داشتند
شمشیر هم
فهمیده بود
حریفت نمی شود
برای همین پا به میدان گذاشت
تبر و گرز آهنین

سلاح عباس

از تیر پرسیدم
در چشمت چه می کند
با شرمندگی پاسخ داد
"سلاح عباس
چشمانش بود
و این را کوفیان
خوب فهمیده بودند"