خواست دستش را دور گردن حسین بیندازد
دید سر را با گردن برده اند!
در خانه هایشان بر غربت مسلم گریستند و
از خدا خواستند کاری برایش کند!
"تا یار داری یاریت می کنم"
و چنین شد
که او حسین را
تنها گذاشت و رفت.
پی نوشت:
اینها که در انتخابات رای می دهند
به انکه رای بیشتری دارد
فرزندان همین "اوی" داستان حسین هستند!!!
حسین هر چه در توان داشت
برای خدا گذاشت...
حالا خدا مانده و
تمام توانش برای حسین...