سلامی بی علیک است!
هر روز می ایی ، دیدنم!
بعضی وقت ها با دست خالی
گاهی هم با پلاستیکی از نظر...!
امشب "آژانس شیشه ایی "
چقدر عوض شده ایم
نه؟!
امام زمان نوشته هایت را بخواند
گریه می کند
نوشته اند
لباس روحانیت را در بیاور
بعد فحش هات را بنویس
برایشان می نویسم
سکوت.
که مهمانم در قم...
تنهای تنها
همراه با سکوتی که
با ویراژ موتورها
دم به دقیقه شکسته میشود!
و شکمی که صدای کلاغ را تقلید می کند...!
شوخی اش گرفته این دم اخری...
و من
بی تو
دیشب هم
نون و پنیر و گوجه
شامم بود!!!
این همه کشور
این همه شهر
این همه کوچه
این همه مدرسه
این همه کلاس
چطور ما باهم همکلاسی شدیم!؟
هنوز باور نداری
کسی دارد سربه سرمان می گذارد؟!
با قدم های ما
جان تازه ایی میگیرد...
درخت انار
از دیوار سرک می کشد کوچه را