به درد کنج قبرستان می خورم...
آنجا که رهگذرها
بدون معذرت خواهی
بر روی من پا بگذارند.
به درد کنج قبرستان می خورم...
آنجا که رهگذرها
بدون معذرت خواهی
بر روی من پا بگذارند.
خانه ی سالمندان
که از پنجره اتاق
همیشه چشمش به در حیاط است
تاشاید یکی از فرزندانش از راه برسد
به صفحه ی این گوشی زل زده ام
شاید از تو خبری شود...
مثل دولت یونان مقروضم
اما مقروض تو
این اداهای مسخره ات
سریالی شده
مثل سریال پرستاران!