بسیار خطرناک است
آنچنان که، از هرچه خوششان آمد
در قفسش می کنند...
مثل قصه ی تلخِ
بلبل و قفس
یا تُنگ و ماهی ...
خدا کند کسی عاشق من نشود!
بسیار خطرناک است
آنچنان که، از هرچه خوششان آمد
در قفسش می کنند...
مثل قصه ی تلخِ
بلبل و قفس
یا تُنگ و ماهی ...
خدا کند کسی عاشق من نشود!
بگو تابوت گل سرخ
انهم درست روی لبه ی
حوض پر آب...
و ماهی قرمز
بی خیال همسایه اش ...
با " boy friend" جدیدش
همان قورباغه ی پلاستیکی
مشغول رقص باله است...!
در دریاچه ی ارومیه غرق کنیم که خشکید...
دست به دامن زاینده رود شدیم
آنهم، هم...!
گفتیم چرا راه دوری برویم
در همین کارون خودمان...
شنیدم می خواهند
از سرچشمه مسیرش را عوض کنند...
فقط "تنهایم" بگذار...
همین.
راستی تا یادم نرفته
این را هم اضافه کنم
قبل از تو،
از تنهایی می ترسیدم
تازه فهمیدم
تنهایی، سگش شرف دارد
به با تو بودن.
به همین دیگری که سلامت را رساند
میدهم برایت بیاورد
خبر مرگم را...
چه زود سرد می شوی...
مثل یک لیوان چایی
باید تو را سر بکشم
تا داغ داغی...!
تا به همه عروسک جدیدش را نشان دهد...