می ترسم از انچه نباید بترسم
و نمی ترسم از آنچه باید بترسم!
می ترسم از انچه نباید بترسم
و نمی ترسم از آنچه باید بترسم!
در سینه اش مروارید می پروراند.
نه آن صدفی
که کنار ساحل
لم داده
و حمام آفتاب می گیرد...
دلم سوخت
می دیدمش
یاد صندوق صدقات می افتادم!!!
و راه را بر دیگران بست.
ترافیکی سنگین .
برای ادامه دادن
باید او را کنار بزنیم.
تا راه باز شود
برای من و تو.