عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۲۲۵۲ مطلب با موضوع «اهل بیت :: امام حسین(ع)» ثبت شده است

ذوق زده

وقتی از شدت جراحات

دستانش را به دور گردن مرکب انداخت.

به قدری ذوق زده شد، این اسب...

که نمی دانست

دارد طرف سپاه دشمن می برد

علی اکبر را...


۰۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۰۶ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

لج خدا

هنوز باور نمی کند خدا

مخلوقاتش، با تو چنین کرده اند حسین...

می خواستند لج او را در بیاورند...

سرتو را کج بریدند...

پی نوشت:

آخرین شب فاطمیه هم به پایان رسید

و قطب نمای دل جهتش

قلتگاه حسین را نشان می دهد.

۰۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۵۹ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

پیراهن استین کوتاه

برای اولین بار بود

آستین پیراهنی را بریدند و

سراغ بچه های حسین آمدند...

می گفتند "شبیه چنین چیزی شده

عمویتان عباس..."

 

۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

غم

اشک تمامی دارد ولی غم های تو هرگز...

پی نوشت:

هجوم این همه غم به تو، چرا؟

گاهی از خوب می پرسم!!

و جواب می دهم مگر

غم ها دل ندارند،که عاشقت باشند.

۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

جایزه بگیرها

برای هر سری قیمتی گذاشتند

و اگهی اش را، در روزنامه های کثیرالانتشار کوفه

به چاپ رساندند

چنین شد، که جایزه بگیرها

همه راهی نینوا شدند

۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۰:۵۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

گهواره

گهواره ی محسن ،

ارث می رسد به علی اصغر حسین...

همان که بعدها

کادو گرفته می شود

تا راهی جشن تولد پسرکی  در کوفه شود.

و کمی بعد  تر

خوابهای آشفته ی همان کودک...

گهواره را راهی آتش تنور می کند.

..............................پی نوشت:

تصورات بنده است نه تاریخ!

۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۰۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

خطبه ی فدک

پس گرفتن فدک بهانه است تا

مسجدالنبی کلاس درس زهرا شود

دست زینب را می گیرد

"دخترم بیاو ببین.

اینگونه باید با خطبه هایت

بهم بریزی شام را....

۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۵۴ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

پیراهن

پیراهنی  که پیامبر،

وقت غسل به تن داشت ،نزد علی است.

با دیدنش ، فاطمه بیهوش بر زمین می افتد.

سوال این است

اگر ببیند  پیراهن حسین را....

۳۰ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۴۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

مادرآب

به دلش مانده بود

روزی دست مادر آب دهد...

 مادر می گفت"آب"

حسن و زینب از جا می پریدند...

تا مبادا حسین...

آخرین بار که برای مادر آب برده بود...

نفس زهرا بالا  نیامده بود از گریه...

۲۹ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۱۲ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

ولدی

برای سیراب کردن بچه های فاطمه

به شریعه میزند...

که فاطمه سیرابش می کند

با واژه "ولدی..."

همانجا سجده شکر به جدا می اورد...

و تو خیال می کنی از مرکب افتاده است عباس.

پی نوشت:

حتی به خود اجازه نمی داد

چنین آرزو کند

پسرفاطمه گشتن...

کربلا،سرزمین آرزوهاست.

۲۹ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام