نوشته های یک زندانی

از سلول انفردای شماره ۱۳ می نویسم/تنها و بدون اب و غذا/همانطور که اب ابادان و خرمشهر عزیز شیرین شد!!!آب قم هم فقط چند روز پس از افتتاح شیرین ماند و حالا باید ۲۰لیتری به دست/ آب بخریم از سرکوچه ها/تازه قبض آب هم می دهیم تصاعدی/اینجا که رابطه ها جیره بندی شده /سرما از یک طرف و مامور شکنجه از طرف دیگر آرامم نمی گذارند / کتاب درسی را می گویم!/باز خوب شدامروز پلی آفی بود تا با سه گل آبی به عربستان ، کمی دلمان خنک شود!!بگذریم که حالا تلافی اش را روی سوریه و عراق و بحرین در خواهد اورد با چند تفجیرو گلوله !!/ راستی امروز حیاط سلول! پر از پر شده/گنجشکی گویا خودکشی کرده بود چون غرق خون نقش زمین دیدمش. قلبش سوراخ بود این هم عاقبت عاشقی ست دیگر/خواستم خاکش کنم/گفتم غریبانه می شود تشیع جنازه اش./منتظر فردا مانده ام تا خانواده محترم مورچه ها یاری ام کنند....

سکوت

سکوت آنجا معنا پیدا می کند که حرفی برای گفتن باشد.

حاشیه:

دوستان می گویند کمتر بنویس...

 و این یعنی کمتر ببینم

بشنوم

و فکر کنم

و یعنی اصلا نفس نکشم!!!

بعدامتحان نوشته

حرم مملو از جمعیت/اشک و آه /جمعه و ندبه ای دیگر..../به این زودیها این اشک ها خشک شدنی نیست /در کنار این زیبایی ها جای طلبه ها خالی است انها را می بینی که جزوه به دست/از بین مردم راه باز می کنند تا خود را به شبستان نجمه خاتون برسانند/نه برای دعای ندبه! به لطف مرکزیعنی مدیریت/امتحانات نوبت اول است.جمعه و مصادف با دعای ندبه!!!حرف آخر/ آقا جان لطفا روز ظهورت را با امتحانات ما تنظیم کن تا تداخلی پیش نیایید و شرمنده شما نشویم چرا که ما آخر نظم و برنامه هستیم/

شب نوشت

این روزها کمترمی نویسم تا بیشتربخوانم.

......پی نوشت:

بماند امتحانات ناگهانی حوزه محترم علمیه قم هم مزید برعلت است

تا با شورش ها و اغتشاشاتی در دل دچار شویم/

اصلاحات ناگهانی یعنی فروپاشی...

شورای محترم!!/

فرصتی نیست.

اسرائیل که قطعا نابود خواهد شد.

نگذاریم افتخارش نصیب دیگران شود.

بیداری اسلامیم آرزوست.

کاش این روزها

من هم بیدار می شدم از جنس اسلامی...

..................................پی نوشت:

 شاید مارا هم به دیدار آقا می بردند...

عجز غربی ها...

نظریه پایان دنیا

فریاد زندگی یکنواخت غرب است.

به بهانه خطبه های دیروز مقتدا

خطبه های دیروز مقتدا

مزه ای داشت عاشورایی

و رنگی داشت سرخ

بهشت خود را برای حسینیان آخرالزمان  آماده کند

کامنت را از جمکران می خوانید

اینجا جمکران/مولای یا مولای

اختتامیه بوی سیب

جمله ای کوتاه گفته ام در وصفش.../ گفته بیا کربلا خود برایم بخوان/ ومی گویم آقا /خرج سفر مرا داده اند بارها/ مانده من خرج سفر کربلا نرفته ای را بدهم.../ ...........................پی نوشت: به بهانه کسب مقام اول در بخش ریزنوشته های عاشورایی!!!