سمت آسمان گرفت
"خدایا،
ناقابل است به درگاهت،
ولی چه کند حسین
فقط همین مانده..."
سمت آسمان گرفت
"خدایا،
ناقابل است به درگاهت،
ولی چه کند حسین
فقط همین مانده..."
مخلوقاتش، با تو چنین کرده اند حسین...
می خواستند لج او را در بیاورند...
سرتو را کج بریدند...
پی نوشت:
آخرین شب فاطمیه هم به پایان رسید
و قطب نمای دل جهتش
قلتگاه حسین را نشان می دهد.
فرزندی از فاطمه به دنیا خواهد آمد
زمین را از ظلم وستم پاک خواهد کرد...
شنیده بودند
نامش با "میم" شروع می شود
پس چنین شد که ظلم و ستم
از تجربه نمرود و فرعون بهره بردند
برای کشتن محسن.
...............پی نوشت:
محسن اول فدایی مهدی است.
آستین پیراهنی را بریدند و
سراغ بچه های حسین آمدند...
می گفتند "شبیه چنین چیزی شده
عمویتان عباس..."
و اگهی اش را، در روزنامه های کثیرالانتشار کوفه
به چاپ رساندند
چنین شد، که جایزه بگیرها
همه راهی نینوا شدند
فرزندانش تشکیل پرونده می دهند...
اما وقتی منصب قضاوت نیز در دست قاتلین است...
جز خدا فریاد رسی نخواهد ماند!
حکومت پرونده را مختومه اعلام می کند
و برای جلوگیری از بروز انقلاب
در پرونده قید می کنند به گزارش بازرسین...
"علت فوت ناگهانی دختر محمد
بد رفتاری علی با فاطمه ،در خانه بوده است"
پی نوشت:
ادامه دارد
ولی می ترسم از گفتنش...
دستی بر کمر
بلندبلند می گرید
این اولین بار است که این چنین
می ببینند گریه علی را
حق دارد وقتی می بیند
که اتاق محمد ،غسالخانه اش شده...
" مثل علی جان سخت است"
حرفهای بعد از عیادتشان بود
باور نمی کردند/هنوز زنده باشد /بعد آن همه زخم...
می گفتند " گزارش پزشکی قانونی را ببینید
فوت محسن به دلیل
بیماری ناشناخته ای بوده است"
آری،
لگد زدن و فشار بین درو دیوار
ناشناخته است!