و شکستن طلسم های معاویه ...
یک راه بیشتر نبود، انهم
زمینه ی اسارت زینب را
فراهم کردند
و لازمه ی اینکار بود
شهادت حسین
پس او لباس شهادت را به تن کرد
و زینب لباس اسارت را
و شکستن طلسم های معاویه ...
یک راه بیشتر نبود، انهم
زمینه ی اسارت زینب را
فراهم کردند
و لازمه ی اینکار بود
شهادت حسین
پس او لباس شهادت را به تن کرد
و زینب لباس اسارت را
قاتلین حسین را می دیدند!
و خدا که اصرار به خلقت داشت...
حسین و اصحابش را
رفت و آمد از مسیر بدنت..
چرا که به جای صدای شکستن استخوان ها
از بند بند جسم شریفت
می شنیدند
سبحان الله!
تا برایمان می گفتند از کربلا...
به آتش کشیدن، خیمه ها را...
قرارشان این بود
به آتش کشیدن حسین...
اینجا بود که دخترانش
به گوش کردند دوباره
گوشواره ها را
و پا به فرار گذاشتن
تا به بهانه ی غارت
حواسشان را پرت کنند...
می افتاد.
و به زحمت ، دوباره بلند می شد
می زدند و نعره می کشیدند
"خودت را نشان بده ترسو...
این حسین توست
کجایی پس؟
"
آسمان را نگاه می کردند
و باز ضربه ای به حسین...
و او دوباره بلند می شد
ولی این بار
روی زانوها...
حسین را طعمه قرار داده بودند
برای شکار خدا...
"چه کسی حاضر است
انتقام خون حسین را بگیرد،
پس از سالها صبرودردوانتظار؟!"
دستش را بالا برد
گفت "من!"
و خدا منتقم نامیدش!
حسین.
که بهشتی شد ،
جهنم هم.
...پی نوشت:
امام صادق فرمود
بعد کشتن حسین ،جهنم هم گریست.
کامل الزیارات، ص 80، باب 26، حدیث شماره 3.
در غیبت محبوب تر است تا ظهور...
برای همین هنوز در پس پرده غیبت است!!
...پی نوشت:
بیان حق و اجرایش شاکی زیاد دارد...
در غیبت خود را ملاک حق و حقیقت گرفته ایم...
و در ظهور تمامی معادلات بهم خواهد خورد...
دیگران نامشان را به فاطمه تغییر می دهند
او از فاطمه تغییر می دهد.
می گفتند از حسادت است اما
نمی دانستند
وقتی علی صدایش می زند فاطمه...
آسمان چشم زینب و حسنین
بارانی می شود!!
به علی گفته بود،که نامش را
گذاشت "ام النینین"