عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۱۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

ارادت خدا


خـدا همه ی ارادتش را به علی نشان می دهد، با زهـرا


۲۶ فروردين ۹۱ ، ۰۶:۰۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

اولین بار

شب عروسی

روسری فاطمه  را

به آرامی کنار زد  محمد.

 علی می بیند

برای اولین بار  فاطمه را...


پی نوشت:

اجازه نمی دهند جلوتر بروم...

قلمم را که می سوزانند هیچ

خودم را هم...

اگر پیامبر نبود

زمین و آسمان ظرفیت درک این صحنه را نداشت و

بهم می ریخت همه چیر...

می دانم فقط

زیباترین تابلویی ست که به دست خدا کشیده شده است.


۲۶ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۴۶ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

چشم انتظاری

آرزو داشت علی ،روزی از او چیزی بخواهی...

9 سال چشم انتظاری اش به پایان می رسد

با این خواسته ات

"غسل از  زیر پیراهن"

۲۵ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۱۴ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

کلنجار

چقدر با خودکلنجار رفت

تا  وصیت هایش را به توگفت.

خجالت می کشید نکند چیزی بخواهد

برایت شدنی نباشد علی جان.


۲۵ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

توطئه

نبش قبر به بهانۀ

نماز بر فاطمه،

توطئه شومی بود

برای تخریب قبر زهرا...

 این دسیسه را هم علی خنثی کرد.

۲۵ فروردين ۹۱ ، ۰۹:۱۳ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین لام

اشک علی

غسل آخرش را به جا آورد

با اشک های علی...


۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۴۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

هنوز زنده است.

بعد  عیادت از  فاطمه...

سفارش آگهی ترحیم می دهند

و مسجدالنبی را هماهنگ می کنند...

هنوز فاطمه نفس می کشد

که پیام های تسلیت برای علی ارسال می کنند.

۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۱:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

نوح شده ای علی؟

صدای تخته و میخ

از بیت علی به گوش می رسد

و بزدلان که بعد از کشتن محسن،

شیر شده اند

از کوچه با نعره هایشان

به علی زخم زبان می زنند

"چه شده نجار شده ای ...؟؟

نکند کشتی می سازی؟

دیروز میگفتی جانشین محمدم

شاید امروز یک پا نوح شده ای برای خودت..."

و صدای قهقهه ی شیطان را می شنوی

از حلقوم نحسشان...

با آستین، عرق سرد پیشانی اش را پاک می کند...

و از پشت پنجره فاطمه پرده  را کنار می زند

و در بستر با  لبخندی ،تمام زخم ها را مرهم می نهد...

دوباره مشغول می شودابوالحسن

فرصت نیست.

صدای چکش بلند می شود

یاد ان روز می افتد که درب خانه اش را با لگد می زدند...

ناخوداگاه نوک میخ ها را کج می کند علی...

تا بدن فاطمه اش آسیب نبیند در تابوت!!!

۲۲ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۳۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

مدینه از نگاه من

مردم برای تسلیت به علی گروه گروه وارد می شوند

پیکی سر می رسد مضطرب و نفس نفس زنان

"دارند می آیند...

دارد می آید خلیفه خلیفه...."

خانه را سکوتی مبهم فرا می گیرد...

علی که روی زمین به ستون تکیه داده است..

بلند می شود و می ایستد...

"باز چه فکر شومی در سر دارند؟"

لحظاتی بعد 

قاتلین زهرا سیاه پوش وارد می شوند

بعضی ها به سینه گل زده اند بعضی ها پابرهنه...

همراه خود  دسته گل ها آورده اند و دیگری خرما...

یکی یکی علی را در اغوش فشار می دهند

"انالله و اناالیه راجعون"

بازوانش را می گیرد آن یکی

"خوب مانده ای علی..."

در گوشش  کسی می گوید

"غم آخرت نباشد ان شالله"

و دیگری با نیشخند می گوید:

"هنوز حسین مانده...

این اول راه است..."

دسته های گل را در دالان خانه می چینند...

چند پارچه سیاه نیز  همراهشان اورده اند

که در حیاط نصب کنند

پارچه های تسلیت است از طرف

 عمر، ابوبکر،مغیره،قفنذ....

۲۱ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۰۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

بغضواره های فدک

می گویند دروغ می گویی

و از تو شاهد می خواهند برای فدک

تا گفتی علی...

به خنده گفتند

شاهد عادل!!!

۲۱ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۰۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام