عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت عزرائیل» ثبت شده است

مرگ

عزرائیل جان

آنگونه جانم را بگیر

که دوست داری خدا، جانت را بگیرد...

۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۲۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

انشا یه کلاس اولی(بچه محله)

ما کوچه با خدایی داریم

کوچه ما همیشه سیاه پوش است

یا مامان بزرگ محمد پیش خدا می رود یا

مش حسینعلی بقال!

در کوچه ما همیشه قرآن می خوانند

ولباس مشکی می پوشند

خوش به حال خطاط سر کوچه سرش خیلی شلوغ است

من هم می خواهم در آینده خطاط شوم

اینجا همه شبها خانه ی هم می روند و

چایی و خرما می خورد و بعد فاتحه...

جوانان کوچه ما ناکام هستند

این را خودم دیدم روی پارچه نوشته بود

بابایم می گفت عزرائیل دوستمان دارد

گفتم   من هم دوستش دارم!

بابا گفت ولی دوری و دوستی!!!

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۸:۳۸ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

زیبایی زندگی

آنچه فکرش را نمی کنی می شود و این از زیبایی ها  زندگی است

می دانستی

خبر خلیل شدن ابراهیم را به او

عزرائیل داد!!!

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام