خمس تو

حالا تمام تو

نشد برای من

عیب ندارد

من به خمس

تو هم

راضی ام!

جنون کوفیان!

کوفیان آمده بودند کربلا

تا هر جور شده

حسین را راضی کنند

پیششان بماند

اما او تصمیم خود را گرفته بود

"رفتن پیش خدا..."

آنها برای داشتن حسین

 دست به هرکاری زدند

حتی کشتنش...!

علی مظلوم

به همان طناب

دور گردنت هم راضی شدیم

وقتی شنیدیم

با عمامه می کشیدند تو را

شاکی

خدایا

این بنده ی همیشه شاکی را

راضی بگردان!

و ذره ایی ز رضای حسین

به ما بچشان!

راضی

خدایا

هم تو باید راضی از من

هم من از تو!!

رضایت من هم

که می دانی

بسته به این است

از من راضی باشی...!

از اون حرفا

خدای مظلوم

حتی ابرها را فرستاد

تا شاید دستی به اسمان دراز شود

دعایی و نماز بارانی و...

بماند این روزها به نماز صبح هم راضی است

اما...

هنوز نگاه به کارشناس هواشناسی بود!!!

ابرها رفتند...

ما از رو نرفتیم!!

مناجات

خدایا

از تو راضی ام

از من راضی باش!