تمام تلاش

میخ در

تمام تلاشش را کرد

تا فاطمه از کنار او

پرواز نکند

اما نشد...!

آموختن پرواز

پرواز را آموخت و رفت
شش ماهه را برای همین
بلند کرده بود!

مورچه بالدار!

امشب مورچه ایی بالدار
گذرش به خانه ام افتاد و
با دیدنم،سرش را محکم به دیوار کوبید و گفت:
"دیوار!
ما پرواز کردیم و پریدیم!
هنوز که این پسرک اینجاست...!"

پرواز

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بالهای حسین

بدنش پُر از پَر شده بود ...

آنقدر که به خنده می گفتند

"اینجا را ببینید

حسین بال در اورده است...

گویا  می خواهد پرواز کند

تا جهنم پیش بابایش"

و بلند بلند می خندیدند

و باد همچنان تکان می داد  پَر "تیرها" را

برج مراقبت

هیچ پروازی

بدون برج مراقبت

پایان خوشی نخواهد داشت.

فکه نوشته

چه اسرار آمیز است این خاک

حتی مورچه هایش پرواز می کنند.

بی بال و پر!

پرواز می کنند

بی بال و پر

حق بده

تو را دیده اند.

پرواز

پرواز من به سوی  تو

بی بال و پر تماشایی است.

قصه سقوط من

بار اضافی مانع پروازست /این را خودت یادم دادی یادت هست/حالا فقط من و تو مانده ایم/ببخش مرا که اول گفتم من/حالا فقط تو و من مانده ایم/پس من سقوط می کنم تا تو اوج بگیری....