عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه» ثبت شده است

مشک

ای مشک!

این چه وقت گریه کردن است؟!!

مگر نمی دانی اشک تو

آب شش ماهه است!!؟

برای عباس اشک ریختی و

اشک عباس را در آوردی!

۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۱:۱۴ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین لام

تنها

حسین را تنها گذاشتند

تا بر تنهایی اش گریه کنند

تف بر این اشک ها

۲۸ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۵۲ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

بعدحسین

گریه برای بعد حسین آفریده شد...

۲۰ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۰۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

استعداد

حسین جان

سالها دنبال این بودم

که استعداد من چیست؟

از روضه پی بردم

که بر تو گریه کردن...!

۱۷ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۴۹ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

گریه خدا

گفته اند

تا آن روز که آمد بالای سر علی اکبر ...

کسی صدای گریه ی حسین را بلند نشنیده بود...

خواستم بگویم صدای گریه ی خدا را...

۱۱ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۱۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

ماهواره

چشمان کبوتر

قرمز شده بود

انگار خیلی گریه کرده باشد...

چند روز بعد

بی جان افتاده بود

گوشه ی حیاط

بعدها فهمیدم

از این غصه دق کرده

که جای گنبد

هم نشین شده است با

دیش ماهواره

۲۷ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۳۳ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

گریۀ بیشتر

تا بتوانند بیشتر گریه کنند بر او...

حتی غذا هم برای حسین می خوردند.

پی نوشت:

مضمون روایتی است از امام صادق


۱۰ تیر ۹۱ ، ۱۲:۰۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

گریۀ تو

برای حسین

گریه  از گریه کردنت

چیز دیگری است...

یا صاحب الزمان

۰۸ تیر ۹۱ ، ۲۰:۴۲ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

غربت ما

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ تیر ۹۱ ، ۲۱:۱۰
عین لام

وداع با امام

تا گفت "بعد از من، علی پیشوایتان..."

زدم زیر گریه...

می دانستم این یعنی وداع...

سه روز بعد

حکم تبعیدش از مدینه را

هارون صادر کرد.


۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۵۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام