کیسه طلا را
از لای در به مستمند داد
و همین کافی بود
برای گریه مسکین
آقا علت را که پرسید
گفته بود مولا
گریه می کنم برای روزی
که این دستان سخاوتمند زیر خاک برود
و حسین گفته بود حلالم کن
که شرمنده ام از کمی عطا...!