ناله های شبانه روزی ات

دارد دلیل ها

یکی از آن همه،

باشد قبر کوچکی در حیاط...

همان قبری

که کنده شد با دستهای فضه ...

 و جای سنگ یادبود، گهواره ای گذاشتند...

 مزار فرزند شهیدت محسن را می گویم.

در شهر ما رسم است

مارد شهید را نزد فرزندش خاک می کنند

مدینه را نمی دانم!!

حس غریبی می گوید

تو را نیز خاک کردند

در آغوشش..

شاید ان دو دست، که علی دید

در شب به خاک سپاری ات...

بوده دستان محسن ات

فاطمه جان!