روز آخر

به سختی

از بسترش برخواست.

و شروع کرد به جارو زدن...

گرد گیری...

و شستن لباس بچه ها..

از همان روز اول

 با خادمه اش قرار گذاشته بود.

یک روز کار خانه با  او

روز دیگر با فضه...

و آن روز نوبت فاطمه بود...

روز آخرش...