چه تکرار رقت باری

دلم برای خودم می سوزد

هر روز چند بار شماره ات را پاک می کنم

و گوشی را گوشه ایی پرت

 اما کمی بعد...

دوباره می روم سراغش...

شماره ات را نمی بینم

دلشوره ایی عجیب سراغم می اید...

شماره را چشم بسته وارد می کند

و دوباره ثبت!

زل می زنم به عکست روی صفحه ی گوشی...

می روم سر کوچه کنار همان تلفن کارتی

مثل هر روز شماره ی خودم را می گیریم

گوشی که زنگ می خورد

ذوق زده با خودم می گویم "شاید تو باشی"

دست می کنم در جیب

شماره ایی ناشناس افتاده

به همین هم راضی ام