دستی بر کمر
بلندبلند می گرید
این اولین بار است که این چنین
می ببینند گریه علی را
حق دارد وقتی می بیند
که اتاق محمد ،غسالخانه اش شده...
دستی بر کمر
بلندبلند می گرید
این اولین بار است که این چنین
می ببینند گریه علی را
حق دارد وقتی می بیند
که اتاق محمد ،غسالخانه اش شده...
سیاهی ها به مدینه هجوم می برند
و مسجدالنبی را در دست می گیرند شیاطین
تاریکی بر منبر محمد می نشیند
و حصر خانگی علی ،آغاز
" مثل علی جان سخت است"
حرفهای بعد از عیادتشان بود
باور نمی کردند/هنوز زنده باشد /بعد آن همه زخم...
علی دست به ذوالفقار ببرد
تا جور شود بهانه، قتل عام.
می گفتند " گزارش پزشکی قانونی را ببینید
فوت محسن به دلیل
بیماری ناشناخته ای بوده است"
آری،
لگد زدن و فشار بین درو دیوار
ناشناخته است!
مسجدالنبی کلاس درس زهرا شود
دست زینب را می گیرد
"دخترم بیاو ببین.
اینگونه باید با خطبه هایت
بهم بریزی شام را....
وقت غسل به تن داشت ،نزد علی است.
با دیدنش ، فاطمه بیهوش بر زمین می افتد.
سوال این است
اگر ببیند پیراهن حسین را....