عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روضه» ثبت شده است

روایت من از عباس

مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالی

حتی حواسش نبود

دستانش نیستند...

بعد ریخته شدن آب هم

آنقدر ناراحت....

که باز فرصت نکرد

سراغی بگیرد از بازوانش...

فقط وقتی حسین امد بالای سرش

می خواست دست به سینه ، سلام دهد

که تازه فهمید

دستانش نیستند...!!

۲۷ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۲۷ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین لام

گردنبند

سرش را کرده بود

گردن بند اسبش!!

اسب که سرش را پایین می آورد

روی زمین می خورد سر عباس!!!

۲۷ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۰۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

آسیب

گفت:حسین مرا به خیمه بر نگردان

شاید می خواسته عباس

کوفی ها دق و دلی شان را

روی او خالی کنند

تا حسین کمتر آسیب ببیند!!

۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۴۸ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

خیاط ماهر

خیاطهای زبردست و ماهری اند این کوفیان

مشک را به سینه ی عباس،

و شش ماهه را به سینه حسین دوختند....


۲۷ شهریور ۹۱ ، ۰۰:۵۵ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

نفس

قبل رفتن گفته بود

"حسین سینه ام تنگ شده است"

 چهار هزار تیرانداز نسخه می پیچند

می خواهند راه نفس عباس را باز کنند

۲۶ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

توافق

وقتی بر سر عباس  به توافق نرسیدند

سرش را پخش کردند بین همه!

۲۶ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۱۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

پیراهن

پیشانی اش را که شکستند

 با پیراهنش می خواست

زود خون را پاک کند

تا خدا ندیده بگیرد.

باخود می گفت:

شاید هنوز امیدی باشد

بر هدایتشان....

۲۵ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

سوغات

گفتند دیدار یزید می رویم به شام

از عراق سوغات چه باید؟!

یکی گفت "سر حسین!!"

۲۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۵۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

الهه غم


بعد از حسین

زیر سایه نرفت رباب...!

بعد یکسال هق هق، دق کرد

الهۀ اندوه و غم


۲۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۰۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

شناسایی

گفتند

بیا کاری کنیم با حسین

حتی خدا هم نتواند شناسایی اش کند...!

۲۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام