جنگ احزاب

یامحمد

شیطان درون و بیرونم با هم متحد شدند

و جنگ احزابی  تدارک دیده اند...

من از قبیله سلمانم

به پیشنهاد او می خواهم

حفر کنم خندقی

یا محمد کمکم می کنی؟

من و تو

سجود از من

جود از تو

سرنوشت من وتو

سرنوشت را دیشب در خواب دیدم

می گفت قصه ی من وتو را بهتر از این رقم زده...

اما ناگهان زد زیر گریه

و گفت تو دیگر مرا نمی خواهی

از خواب پریدم گریان

و  روی لب این پرسش

باور کنم یا نه؟

کاغذباطله

چه زود شدم کاغذ باطله ای برایت...

من و تو

من تو را درک می کنم

تو مرا

و این یعنی

جای تو در کنار من خالی است.

دم من

بازدم تو می شود دم من..

فرق من و تو

فرق من و تو این است

من می گویم تا عمل کنم

تو آنچه می گویی، عمل کرده ای

من وتو

قصه همیشه خوب تمام نمی شود

مثل قصه من و تو...

رانده شده

بارها سگی حمله کرد و من

تلاشی برای راندنش...

امروز که تو را از خود راندم...

داننستم که دیروز تمرین امروز بوده است.

فاصله

من از او فاصله گرفتم که چرا عیبهایم را نمی گویی!!

او از من فاصله گرفت که چرا عیبهایم را می گویی!!