به تو می اندیشم
و خشم مقدسی را
احساس می کنم!
تجربه ایی غریب
حس انتقامی عجیب
ولی نه از جنس خشونت!
انتقامی سراسر رحمت!!
امشب از درون می سوزم!
سوختنی که دودش به چشم خودم می رود
و بارانی می شود چشمانی
که سالها اسیر خشکسالی است!
در مزرعۀ این چهره
هر بذری جز اشک
بر تو حرام است حرام....
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۲
۶
۰
عین لام
چرا کوه طور؟
موسی جان
روی نیزه ها هم
می شود با خدا حرف زد!
گوش کن
این سر حسین است...!
مشغول راز و نیاز...!
لا حول و لا قوة الا بالله
العلی العظیم
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۹
۵
۰
عین لام
نوح از خدا عذابشان خواست و
حسین هدایتشان...!
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۴
۵
۰
عین لام
مراد از بصیرت
دیدن با چشم عقل است
نه با چشم سر...
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۹:۵۸
۵
۰
عین لام
برای یاری حسین
به عصا تکیه کرد...
حسین گفت:
" زینب!
سجاد..."
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۱
۶
۰
عین لام